دفتر خاطرات من

سلام سلام ببشقین چند وقت نبودم ولی الان هستم چه خبرا؟خوش میذگره بدو بیامن که خوبم مثل همیشه بهتر ازاین نمیشهاگه بدونی این هفته پنج شنبه چه امتحانی دارم وای وای وای ریاضی2 .اشتباه نکن اصن هم ناراحت نیستم استلس هم ندارم خیلی هم ریاضی رو دوست دارم خیلی میدونی همه ی مباحثشو تا حدود زیادی بلدم ولی دلم میخواد نمره کامل رو بگیرم این وسط وقت درس خوندن زیاد ندارم ولی این اعتماد رو به خودم دارم که میتونم تو همین مدت زمان کم نمره خوبی بگیرمچون من میتوانمبجنگم ببین لباس رزم پوشیدم .ای داد بیداد مثل اینکه مامانم داره صدام میزنه باید برم پایین میدونی جدیدا اتاقم خیلی سرد شدهاهنوز هیچ وسایل گرمایشی براش نصب نکردم یه نسکافه داغ  اینجا خیلی میچسبه شبیه سرما زده ها شدم  فک کن پتو دورم پیچیدم نشستم پای کامپیوتروای چقدر گرسنمه .دلم غذای مورد علاقمو میخواد ولی مامانم یه چی دیگه پزیده من کوفته سبزی میخوام اونم هنر دست مامان خودم . خیلی پرتو پلا گفتم نه از همه جا یه تیکه گفتم حالا خوبه الان جمله رو تموم میکنم گاهی وقتا به جای اینکه توضیح کامیل بدم ب ه چند تا کلمه بسنده میکنم بیچاره اونی که شنوندس باید هوش بالایی داشته باشه تا بفهمه چی گفتم

امروز از یه اموزشگاه زنگ زدن برای کار بهم وقرار ملاقات گذاشتن کارمو دوس دارم ولی چون خیلی گفت برا مساحبه رفتم فک کن آقاهه  مثل یه توپ بسکتبال گرد بود وقتی دیدمش اصلن نمیتونستم خودمو کنترل کنم که نخندم  وای تا اومدم بیرون دیگه مگه میشد نخندم کلی خندیدم یعنی به عبارتی داشتم ریسه میرفتم

فعلا